جرخانیلغتنامه دهخداجرخانی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به شهری که در ایالت خوزستان نزدیک شوش قرار دارد. (از انساب سمعانی ) (از لباب الانساب ).
زرخونیلغتنامه دهخدازرخونی . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چلاو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 105 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
جرخانیلغتنامه دهخداجرخانی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به شهری که در ایالت خوزستان نزدیک شوش قرار دارد. (از انساب سمعانی ) (از لباب الانساب ).
چرخانلغتنامه دهخداچرخان . [ چ ُ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «بعقیده ٔ صاحب معجم البلدان شهریست در خوزستان در نزدیکی شوش ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان «جرخان » (با جیم ) بضم اول شهری بخوزستان نزدیک شوش ی
خانلغتنامه دهخداخان . (اِ) خانه . بیت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : گفت با خرگوش خانه خان من خیز خاشاکت ازاو بیرون فکن . رودکی .تا
جرخانیلغتنامه دهخداجرخانی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به شهری که در ایالت خوزستان نزدیک شوش قرار دارد. (از انساب سمعانی ) (از لباب الانساب ).