تُنِ حجمیmeasurement tonne, measurement tonواژههای مصوب فرهنگستانواحدی که معادل چهل پای مکعب است و از آن برای بارهای حجمی استفاده میشود
توحنلغتنامه دهخداتوحن . [ ت َ وَح ْ ح ُ ] (ع مص ) کلان شدن شکم . || خوار گردیدن . || هلاک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توعنلغتنامه دهخداتوعن . [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) غایت فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). به نهایت فربهی رسیدن شتر و گوسفند. || همگی چیزی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توهنلغتنامه دهخداتوهن . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع م ) سست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : توهن امره ؛ ای ضعف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سنگین شدن مرغ از خوردن دانه چنانکه قادر به پرواز نباشد. (از اقرب الموارد).
توهینلغتنامه دهخداتوهین . [ ت َ ] (ع مص ) سست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سست گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضعیف گردانیدن . (از اقرب الموارد). خوار کردن . خوار شمردن . خوارداشت . ضعیف و سست شمردن . حقیر و سبک داشتن . سب
توهینلغتنامه دهخداتوهین . [ ت َ ] (ع مص ) سست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سست گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضعیف گردانیدن . (از اقرب الموارد). خوار کردن . خوار شمردن . خوارداشت . ضعیف و سست شمردن . حقیر و سبک داشتن . سب
توهیندیکشنری فارسی به انگلیسیaffront, cut, brass, effrontery, flout, indignity, insult, invective, slap, slight, slur, snub, violation
توهینلغتنامه دهخداتوهین . [ ت َ ] (ع مص ) سست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سست گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضعیف گردانیدن . (از اقرب الموارد). خوار کردن . خوار شمردن . خوارداشت . ضعیف و سست شمردن . حقیر و سبک داشتن . سب
توهیندیکشنری فارسی به انگلیسیaffront, cut, brass, effrontery, flout, indignity, insult, invective, slap, slight, slur, snub, violation