اِتَّخَذَ إجراءاتٍدیکشنری عربی به فارسیتصميماتي گرفت , تدابيري انديشي , اقداماتي کرد , دست به اقداماتي (تدابيري) زد
سیاست گردشگریtourism policyواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ رهنمودها و تصمیماتی که صنعت گردشگری را در نیل به اهداف آن یاری میدهد
واپایشگر اَبرcloud controllerواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای برای ورود کاربران و مدیران به اَبر که در آنجا از مدیران دربارۀ منابع پرسوجو میشود و تصمیماتی ترازبالا با زمانبندیهای مشخص گرفته میشود و به اجرا درمیآید
اجلاس 1conference 1واژههای مصوب فرهنگستانجلسهای رسمی، با تعداد شرکتکنندگان محدود، که در آن یک یا چند نفر سخنرانی میکنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامهای صادر میشود
اجلاسفرهنگ فارسی معین(ا ِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نشانیدن . 2 - (اِ.) با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری . 3 - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود.