تصدفلغتنامه دهخداتصدف . [ ت َ ص َدْ دُ ] (ع مص ) رو برگردانیدن از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). اعراض از کسی . (از اقرب الموارد).
تصدولغتنامه دهخداتصدؤ. [ ت َ ص َدْ دُءْ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعرض به کسی . (از اقرب الموارد).
تصادفلغتنامه دهخداتصادف . [ ت َ دُ ] (ع مص ) مقابل و روبرو شدن بدون قصد. (فرهنگ نظام ). بازخوردن . برخوردن . برخورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). تقابل . (اقرب الموارد). || (اِمص ) سانحه . حادثه . ج ، تصادفات . || در تداول امروز مرگ یا جراحت ناشی از واژگون شدن یا بهم خوردن وسایطنقلیه ٔ تندرو مانند ه
تصادففرهنگ فارسی عمید۱. برخورد کردن وسیلۀ نقلیه با شخص یا چیزی.۲. روبهرو شدن؛ بهصورت غیرمنتظره با کسی یا چیزی برخورد کردن.۳. (اسم) حادثه؛ اتفاق غیرقابلپیشبینی.
متصدفلغتنامه دهخدامتصدف . [ م ُ ت َ ص َدْ دِ ](ع ص ) روبرو گرداننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصدف شود.
متصدفلغتنامه دهخدامتصدف . [ م ُ ت َ ص َدْ دِ ](ع ص ) روبرو گرداننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصدف شود.