تشانولغتنامه دهخداتشانؤ. [ ت َ ن ُءْ ] (ع مص ) مثل تباغض . (زوزنی ). یکدیگر را دشمن داشتن . یقال : تشانؤا اذا تباغضوا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تباغض . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد).
تصانیفلغتنامه دهخداتصانیف . [ ت َ ] (ع اِ)ج ِ تصنیف . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آنچه از کتابهاتصنیف میشود. (از اقرب الموارد). جمع تصنیف است بمعنی کتاب . (فرهنگ نظام ). آثار و نوشته ها : بنام قیصران سازم تصانیف به از ارتنگ چین تنکلوشا. خ
تصانیففرهنگ مترادف و متضاد۱. ترانهها، تصنیفها، سرودها، نشیدها ≠ نوحهها ۲. کتابها، تالیفات، تالیفها، نوشتهها