مباغضتلغتنامه دهخدامباغضت . [ م ُ غ َ ض َ ] (ع اِمص ) (از مباغضة عربی ) مباغضة. دشمنی کردن بایکدیگر. تباغض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و سرائر ایشان به مباغضت و نفرت از او مایل گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مباغضتفرهنگ فارسی معین(مُ غَ ضَ) [ ع . مباغضة ] 1 - (مص ل .) دشمنی کردن با یکدیگر. 2 - (اِمص .) دشمنی .
مباغضةلغتنامه دهخدامباغضة. [ م ُ غ َ ض َ ] (ع مص ) دشمنی کردن با یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).تباغض . دشمنانگی . دشمنی یا یکدیگر. تعاطی بغضاء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مباغضت شود.
مشاحتلغتنامه دهخدامشاحت . [ م ُ شاح ْ ح َ ] (از ع ، اِمص ) گیر و دار. مباغضت . خصومت . دشمنی . بخل و کینه : میان فایق و بکتوزن مشاحتی قدیم قایم بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 186). اگرچه به ظاهر