ترموشلغتنامه دهخداترموش . [ ت َ ] (اِ) درختی ترش مزه که ترمش نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ورق 279 ب شود.
ترموسلغتنامه دهخداترموس . [ ت ِ ] (اِخ ) نام شهری در یونان قدیم که مرکز اتولیا بود و مجلس عمومی حکومتهای متفق اتولیادر این شهر منعقد میشد. (از قاموس اعلام ترکی ج 3).
طرموسلغتنامه دهخداطرموس . [ طُ ] (ع ص ، اِ) نان که در خاکستر گرم پخته باشند. کوماج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان که بر سنگ پزند. نان سگاره . ج ، طرامیس . (مهذب الاسماء). رجوع به طرموث شود. || دروغ زن . (مهذب الاسماء).
ترموزالغتنامه دهخداترموزا. [ ] (اِخ ) موزا یا ترموزا، مادر فرهاد پنجم پادشاه اشکانی که با پسرش بر تخت نشسته و زمام امور مملکت را بدست گرفت . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2661 و 2680 شود.<br
ترموزالغتنامه دهخداترموزا. [ ] (اِخ ) موزا یا ترموزا، مادر فرهاد پنجم پادشاه اشکانی که با پسرش بر تخت نشسته و زمام امور مملکت را بدست گرفت . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2661 و 2680 شود.<br