بوزکندلغتنامه دهخدابوزکند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) صفه و ایوان و با رای قرشت هم بنظر آمده است . (برهان ). ایوان و خانه است و با رای قرشت هم بنظر آمده . (آنندراج ). صفه . و ایوان . (ناظم الاطباء). بوزگند. صفه . ایوان . (فرهنگ فارسی معین ).
بازقندلغتنامه دهخدابازقند. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صفی آباد شهرستان سبزوار که در 42 هزارگزی جنوب باختر صفی آباد و 12 هزارگزی جنوب راه آهن قرار دارد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای <span class="hl" dir
بازکندلغتنامه دهخدابازکند. [ ک َ ] (اِخ ) شهری است بین کاشغر و ختن از بلاد ترک . (مراصدالاطلاع ) (معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1195 شود.