باوه لیلغتنامه دهخداباوه لی . [ وَ ] (اِخ ) از طوایف کرد. و رجوع به کرد و پیوستگی نژادی او ص 120 شود.
خرید سهام مدیریتیbuyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریداری آن میزان از سهام شرکت که در نتیجة آن، خریدار سهام مدیریتی و اختیار شرکت را بهدست میآورد
خرید اهرمیleveraged buyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریدن یک شرکت با استفاده از مقادیر قابلتوجهی استقراض و به وثیقه گذاشتن داراییهای شرکت خریداریشده برای در اختیار گرفتن سهام مدیریتی آن
باویهلغتنامه دهخداباویه . [ وی ی َ /ی ِ ] (اِخ ) باوی . نام ایلی از ایلات کوه گیلویه . تیره هایی از آن ساکن خوزستان هستند. رجوع به باوی شود.
باوهلغتنامه دهخداباوه . [ وَ / وِ ] (اِ) رسیده . نو. (یادداشت مؤلف ).- نوباوه ؛ تازه . نورسیده . میوه که تازه به دست آمده باشد. نخستین از میوه ها که به بازار آید.
باوهلغتنامه دهخداباوه . [ وَ / وِ ] (اِ) رسیده . نو. (یادداشت مؤلف ).- نوباوه ؛ تازه . نورسیده . میوه که تازه به دست آمده باشد. نخستین از میوه ها که به بازار آید.
باوهواژهنامه آزادباوه (با فتح واو و سکون ها) در زبان لری به معنای پدر است و در زبان کردی جنوبی (کرمانشاه و ایلام) معمولاً به پدربزرگ گفته می شود.
لیباوهلغتنامه دهخدالیباوه . [ وَ ] (اِخ ) نام قصبه ای در 165هزارگزی غربی میتاوه ، کنار خلیج بالتیک به روسیه . لیبائو. (قاموس الاعلام ترکی ).
نوباوهلغتنامه دهخدانوباوه . [ ن َ / نُو وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . (مهذب الاسماء) (برهان قاطع) (اوبهی ). هر چیز نوآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده خصوصاً. (رشیدی ). میوه ٔ نورسیده . (فرهنگ اسدی ). هر چیز نودرآمده عموماً و میوه ٔ
ناوباوهلغتنامه دهخداناوباوه . [ با وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . نوباوه . نوآورده . میوه ٔ نو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوباوه شود.
نوباوهفرهنگ فارسی عمید۱. کودک.۲. [قدیمی] فرزند.۳. (صفت) [قدیمی] نورسیده؛ نوپدیدآمده.۴. (صفت) میوۀ تازه و نورس.
باوهلغتنامه دهخداباوه . [ وَ / وِ ] (اِ) رسیده . نو. (یادداشت مؤلف ).- نوباوه ؛ تازه . نورسیده . میوه که تازه به دست آمده باشد. نخستین از میوه ها که به بازار آید.