بالیستلغتنامه دهخدابالیست . (اِخ ) از مدعیان امپراطوری روم در حمص که وی سرانجام بقتل رسید (264 م .). او با شاپور ساسانی نیزجنگ نموده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1318).
بالستلغتنامه دهخدابالست . [ ل ِ ] (ص ) دختر بکر و دوشیزه . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 152). باکره . (هفت قلزم ) (فرهنگ ضیاء) : کیست که از دمدمه ٔ ر
باليستيدیکشنری عربی به فارسیپرتابه اي وابسته به علم پرتاب گلوله , مربوط بعلم حرکت اجسامي که درهوا پرتاپ ميشوند
فوتبالیستلغتنامه دهخدافوتبالیست . (از انگلیسی ، ص ، اِ) کسی که فوتبال بازی کند. آنکه در بازی فوتبال مهارت دارد. رجوع به فوتبال شود.