لغتنامه دهخدا
ابوکالنجار. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) انوشیروان بن منوچهربن قابوس . او قائم مقام پدر شد و نسبت به سلطان مسعود غزنوی اظهار اطاعت و انقیاد نمود اما در وقتی که سلطان بحدود جرجان رسید ابوکالنجار بتکلیفات مالایطاق مکلف شد. بنابر آن جرجان را بازگذاشته در بعض قلاع متحصن گردید و هم آنجا روزگ