بادخورهلغتنامه دهخدابادخوره . [ خ ُ رَ / رِ ](اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان . در 6هزارگزی جنوب باختر قصبه ٔ اسدآبادو 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ اسدآباد بکنگاور، در جلگ
بادخورهلغتنامه دهخدابادخوره . [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بادخور. مرضی است که از آن موی اسب بریزد. رجوع به بادخور شود.
بادخورهواژهنامه آزادبادخوره [گویش همدانی]:پرستو ، چلچله ، پرنده ای با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه ، که در فصل سرما به مناطق گرمسیر مهاجرت می کند.(فرهنگ فارسی معین)
بادخورانلغتنامه دهخدابادخوران . [ خوَ / خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فتح آباد بخش بافت شهرستان سیرجان . در 59هزارگزی شمال باختری بافت و یک هزارگزی جنوب راه فرعی بافت - سیرجان ، در کوهستان واقعست . منطقه ای است سردسیر با <span c
بادخورانلغتنامه دهخدابادخوران . [ خوَ / خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فتح آباد بخش بافت شهرستان سیرجان . در 59هزارگزی شمال باختری بافت و یک هزارگزی جنوب راه فرعی بافت - سیرجان ، در کوهستان واقعست . منطقه ای است سردسیر با <span c