انگشت برکلغتنامه دهخداانگشت برک . [ اَ گ ُب ُ رَ ] (اِ مرکب ) جانوری است که آنرا موش کور می گویند و پیوسته در زیر زمین میباشد و بیخ درختان و نباتات میخورد گویند پیاز و گندنا را بسیار
انگشتگویش اصفهانی تکیه ای: angošt طاری: angošt طامه ای: angošt طرقی: angošt کشه ای: angošt نطنزی: ongušt / panǰa
پشیللغتنامه دهخداپشیل . [ پ َ ] (اِ) نوعی از حشرات اُرتوپتر جهنده از تیره ٔ گریلیده در لهجه ٔ مازندران ، آبدزدک . زمین سنبه . انگشت بُرَک . (حشره ٔ معروف ).
ابواعمیلغتنامه دهخداابواعمی . [ اَ اَ ما ] (ع اِ مرکب ) خَلد. کورموش . انگشت بُرک . موش کور. موش کوهی .
خلدفرهنگ انتشارات معین( ~.) [ ع . ] (اِ.) پستانداری است که از حشرات تغذیه می کند و چشمان وی ضعیف است و در زیر زمین زیست می نماید؛ انگشت برک .
کورموشلغتنامه دهخداکورموش . (اِ مرکب )موش کور (به اضافه ). (از فرهنگ فارسی معین ). نوعی از موش باشد بغایت گنده و بدبوی و کریه منظر و روزها بیرون نیاید. (برهان ) (آنندراج ). خلد. ج
موشلغتنامه دهخداموش . (اِ) جانور چارپای کوچکی از حیوانات قاضمه که دمبی دراز دارد و در همه جای کره ٔ ارض فراوان است . (از ناظم الاطباء). جانوری است معروف که به عربی فاره گویند.