تیزاب سلطانیaqua regiaواژههای مصوب فرهنگستانمایع بسیار خورنده و دودکنندهای که از یک قسمت نیتریکاسید و سه قسمت هیدروکلریکاسید تشکیل شده است و با تمام فلزها ازجمله طلا و نقره واکنش میدهد
سيددیکشنری عربی به فارسیدانشور , چيره دست , ارباب , استاد , کارفرما , رءيس , مدير , مرشد , پير , خوب يادگرفتن , استاد شدن , تسلط يافتن بر , رام کردن , اقا (مختصر انمر است) , اقا , شخص محترم , لرد , شخص والا مقام
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
دام ساختنلغتنامه دهخدادام ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن تله و دام . ساختن آلت گرفتار کردن شکار و حیوانات . || دام نهادن . دام گستردن . تعبیه کردن دام . حیله ورزیدن : زواره فرامرز و دستان سام نباید که سازند پیش تودام . فردوسی .دام هم
دام ظلهلغتنامه دهخدادام ظله . [ م َ ظِل ْ ل ُه ْ ] (ع ، جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) سایه اش پاینده باد. بردوام و پایدار باد سایه ٔ او.- دام ظله العالی ؛ پاینده باد سایه ٔ بلندپایه ٔ او.
حباقالغتنامه دهخداحباقا. [ ح َ ] (اِ) بلغت سریانی ، داروئیست که آنرا حندقوقی و بفارسی اندقوقو گویند. منافع بسیار دارد. (برهان قاطع). حندقوقی . (بحر الجواهر). و بعضی گویند حندقوقی برّی است . ذُرَق . لوطوس آغریوس . رجوع به لوطوس آغریوس و طریفلن شود.
خاقالغتنامه دهخداخاقا. (ع ص ) وصفی است که برای یاقوت می آید و چون اضافه بیاقوت شود نوعی از یاقوت را که یاقوت زعفرانی باشد میرساند. (دزی ج 1 ص 346).
ساداقالغتنامه دهخداساداقا. (اِخ ) تلفظ ارمنی شهری به اران قریب به گنزک بوده است . مطابق روایت فوسیوس بیزانسی مورخ ارمنستان در قرن پنجم میلادی هنگامی که سان سان پادشاه اشکانی (ماساژت ) اران به خسرودوم پادشاه ارمنستان حمله کرد سپاهی در اطراف رود کر بپراکند و آن سپاهیان بقتل و غارت تا شهر کوچک ساد