لغتنامه دهخدا
اسناف . [ اِ ] (ع مص ) درپیش شدن . (زوزنی ). پیش شدن شتر یا اسب ، جماعت شتران و اسبان را. (منتهی الارب ). در پیش شدن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). || اسناف امر؛ استوار کردن کار. محکم کردن کار. || اسناف برق و سحاب ؛دیده شدن هر دو قرین یکدیگر: اسنف البرق و السحاب ؛ دیده شدند هردو