لغتنامه دهخدا
هرنیز. [ هَِ ] (اِ) تعین و چیزی بخود سپردن باشد.(برهان ). دساتیری است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).- هرنیزمند . رجوع به هرنیزمند شود.|| تعیین و قرار دادن چنانکه گویند: مواجب فلان را هرنیز کردیم یعنی تعیین کردیم و قراردادیم . (برهان ). رجوع به ف