اذعاندیکشنری فارسی به انگلیسیacknowledgement, acknowledgment, admission, affirmation, concession, testament, testimony
اذعانلغتنامه دهخدااذعان . [ اِ ] (ع مص ) اقرار. اعتراف . اقرار کردن . (منتهی الارب ). خستو شدن . قبول کردن . شناختن . || گردن نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). گردن دادن . (منتهی الا
اذعانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. اقرار کردن؛ گردن نهادن؛ اقرار؛ اعتراف.۲. [قدیمی] فرمانبرداری؛ اطاعت.
تصدیق کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تایید کردن ≠ تکذیب کردن ۲. پذیرفتن، قبول کردن ۳. اذعان داشتن، اعتراف کردن، اقرار کردن ۴. گواهی دادن، شهادت دادن
فراعنهلغتنامه دهخدافراعنه . [ ف َ ع ِ ن َ ] (اِخ ) ج ِ فرعون . (منتهی الارب ). و فرعون نامی است که بر پادشاهان مصر قدیم اطلاق شده است . (المنجد). سلاطین قدیم مصر فرعون لقب داشتند.
اردوان پنجملغتنامه دهخدااردوان پنجم . [ اَ دَ ن ِ پ َ ج ُ ](اِخ ) اشک بیست ونهم . آخرین پادشاه اشکانی . پس از اینکه بلاش چهارم درگذشت دو پسر او، بلاش و اردوان ، مدعی سلطنت شدند. از نوش
acknowledgingدیکشنری انگلیسی به فارسیاذعان کرد، تصدیق کردن، قدردانی کردن، اعتراف کردن، وصولنامهای را اشعار داشتن
acknowledgeدیکشنری انگلیسی به فارسیاذعان، تصدیق کردن، قدردانی کردن، اعتراف کردن، وصولنامهای را اشعار داشتن