اتکاللغتنامه دهخدااتکال . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) کار به کسی گذاشتن . واگذاشتن . || اعتماد کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تعویل . || تسلیم شدن .- اتکال بخدا ؛ توکل کردن به او تعالی .
اتکالفرهنگ فارسی معین(اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - توکل کردن . 2 - کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن . 3 - تسلیم شدن . ؛ ~ به خدا توکل کردن به خدا.
اثقاللغتنامه دهخدااثقال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَقَل و ثِقل . بارهای گران . (منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب . امتعه . || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجّاله
اثقاللغتنامه دهخدااثقال . [ اِ ] (ع مص ) گران کردن . (تاج المصادر). گران کردن بوزن . گرانبار کردن . (منتهی الارب ). || گران شدن . (تاج المصادر). || گرانبار شدن . || بار دادن بر کسی . (منتهی الارب ). || گران شدن آبستن . (زوزنی ): اثقلت المراءة؛ گران و ظاهر شد آبستنی او. (منتهی الارب ). سنگین شد
اثکاللغتنامه دهخدااثکال . [ اِ ] (ع اِ) عِثکال . خوشه ٔ خرما. (مهذب الاسماء). اثکول . ج ، اثاکل ، اثاکیل .
اثکاللغتنامه دهخدااثکال . [ اِ ] (ع مص ) لازم شدن ثکل زنی را. بی فرزند شدن او. اِهبال . (تاج المصادر). || بی فرزند گردانیدن . (زوزنی ). بی فرزند گردانیدن مادر. (تاج المصادر).
تکلانلغتنامه دهخداتکلان . [ ت ُ ] (ع اِ) عجزنمایی و کارسپردگی بر دیگری . اسم است توکل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعتماد و توکل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اسم است از اتکال بمعنی اعتماد و تفویض . (از اقرب الموارد) : و هو المستعان و علیه التکلان . (گلستان ). رجوع
متکللغتنامه دهخدامتکل . [ م ُت ْ ت َ ک ِ ] (ع ص ) (از «وک ل ») آن که باو کاری گذاشته شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که کاری را به کسی واگذار میکند و اعتماد بر آن می نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به اتکال شود.
اتکاءلغتنامه دهخدااتکاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) اتکال کردن . اعتماد کردن بر. پشت دادن بر. تکیه زدن به . (زوزنی ). متکی شدن بر. تکیه کردن بر. (تاج المصادر).- اتکا کردن ؛ تکیه کردن .- اتکاء کسی ؛ متکا ساختن کسی را.|| تکیه گاه گردانیدن