اتصالاًلغتنامه دهخدااتصالاً. [ اِت ْ ت ِ لَن ْ ] (ع ق ) پیوسته . استمراراً. متوالیاً. علی التوالی . متعاقباً.
اتصالیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - پیوسته ، مداوم . 2 - پیوستگی و چسبیدگی شی ء هادی در مسیر الکتریسته .
چوپیوند اتصالیinarchingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چوپیوند مجاورتی که برای جبران ریشههای ازبینرفته به کار میرود
استمراراًلغتنامه دهخدااستمراراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) مستمراً. مدام . دائماً. اتصالاً. پیوسته . همواره .