آزمایش دورهایin-date-test, IDT, periodic testواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش تجهیزات ترمز هوای واگنها در بازههای زمانی معین، برای حصول اطمینان از عملکرد درست آنها
آزمایشلغتنامه دهخداآزمایش . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر آزمودن . بلا. بلاء. (ربنجنی ). خبرت . (دَهّار). تجربه . تجربت . آزمون . رون . اروند. بلی . (دَهّار). بلیه . (دَهّار) (دستوراللغة). بلوی . (دَهّار). محنت . امتحان . ابتلاء. آزمودن . اختبار. امتحان . سن
آزمایشفرهنگ فارسی عمید۱. امتحان؛ آزمون؛ سنجش.۲. تجربه.۳. فرآیند کشف چیزی.۴. بررسی علمی نظریه برای اثبات یا رد آن.۵. تجزیۀ یک ماده به منظور بررسی خواص و مواد سازندۀ آن.