حثیلغتنامه دهخداحثی . [ ح َث ْی ْ ] (ع مص ) حثو. تحثاء. پاشیدن خاک . خاک پاشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || ریخته و پاشیده شدن خاک . (منتهی الارب ). نشستن خاک . || عطای اندک دادن . (زوزنی ).
حتیلغتنامه دهخداحتی . [ ح َت ْ تا ] (اِخ ) نام کوهی از عمان یا جبلة. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی ).
تژآتیلغتنامه دهخداتژآتی . [ ت ِ ژِ ] (اِخ ) ساکنان و مردم تژه . تژه آت : خشایارشا در ولایت ملیان اردو زد و یونانیها تنگه ٔ تروموپیل را اشغال کردند... قوه ٔ یونانی در اینجا عبارت بوده از سیصد نفر اسپارتی ... هزار نفر تژآتی و ... (ایران باستان ج 1 ص <span class=
ارزش آتیfuture value, FVواژههای مصوب فرهنگستانارزش یک سرمایهگذاری با نرخ ثابت بازدهی در یک زمان مشخص در آینده