لغتنامه دهخدا
فرغر. [ ف َ غ َ ] (اِ) در اصل مرکب از: فر (پیشاوند) + غر، به معنی تر کردن مأخوذ از غر یا غری سانسکریت .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). خشک رودی را گویند که سیلاب از آنجا گذشته باشد و در هر جایی از آن قدری آب ایستاده باشد و به معنی جوی آب هم آمده است و شَمَر را نیزگویند که عربان غدی