11 مدخل
متمرکز، متمرکز کردن، تمرکز دادن، تغلیظ کردن
تمرکز، تغلیظ، مراقبت، جمع شدگی
گرادیان تمرکز
متمرکز
غلظت مول
غلظت مولر
concentration camp
concentration
centralization, concentration