26 فرهنگ

sanction

/ˈsaNG(k)SHən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجازات، تصویب، فرمان، جواز، ضمانت اجرایی قانون، فتوای کلیسایی، تایید رسمی، دارای مجوز قانونی دانستن، ضمانت اجرایی معین کردن