meter/ˈmētər/دیکشنری انگلیسی به فارسیمتر، کنتور، اندازه، اندازه گیر، وزن شعر، نظم، وسیله اندازهگیری، مقیاس، مصرف سنج، اندازه گیری کردن، با متر اندازه گیری کردن، سنجیدن، بصورت مسجع و مقفی در اوردن