26 فرهنگ

marched

/märCH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

راه می رفت، راهپیمایی کردن، قدم رو کردن، نظامی وار راه رفتن، پیشروی کردن، تاختن بر، پیشرفت کردن