26 فرهنگ

lurch

/lərCH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خرچنگ، نوسان، امادگی، گوش بزنگی، شکستفاحش، چرخش ناگهانی کشتی بیک سو، تلو تلو خوردن، کج شدن