26 فرهنگ

impossible

/imˈpäsəbəl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

غیرممکن است، غیر ممکن، ممتنع، نشدنی، غیر عملی، نامحتمل، امکان نا پذیر، غیر میسر