26 فرهنگ

hurries

/ˈhə-rē,ˈhərē/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عجله کن، عجله، شتاب، دست پاچگی، عجله کردن، شتاب کردن، شتابیدن، چاپیدن، بستوه اوردن، باشتاب انجام دادن، راندن