hardiestدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت ترین، بادوام، دلیر، جسور، بردبار، سر سخت، پرطاقت، متهور، دلیر نما، شکیبا
hurriesدیکشنری انگلیسی به فارسیعجله کن، عجله، شتاب، دست پاچگی، عجله کردن، شتاب کردن، شتابیدن، چاپیدن، بستوه اوردن، باشتاب انجام دادن، راندن