26 فرهنگ

haunting

/ˈhän-,ˈhôntiNG/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فراموش نشدنی، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در