26 فرهنگ

gear

/gi(ə)r/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دنده، چرخ دنده، لوازم، ادوات، اسباب، الات، پوشش، افزار، مجموع چرخهای دندهدار، جامه، چرخ دندهدار، دنده دار کردن، اماده کار کردن، پوشانیدن، مجهز کردن