26 فرهنگ

camps

/kamp/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اردوگاه ها، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، خیمه زدن