گردن زن
لغتنامه دهخدا
گردن زن . [ گ َ دَ زَ ] (نف مرکب ) سیاف که در عرف حال جلاد گویند. (آنندراج ) :
خاک همان خصم قوی گردن است
چرخ همان ظالم گردن زن است .
چنان زد که از تیغ گردن زنش
سر دشمن افتاددر دامنش .
تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش
ز گردن زنان برنیاری خروش .
خاک همان خصم قوی گردن است
چرخ همان ظالم گردن زن است .
چنان زد که از تیغ گردن زنش
سر دشمن افتاددر دامنش .
تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش
ز گردن زنان برنیاری خروش .