گربه شاندن
لغتنامه دهخدا
گربه شاندن . [گ ُ ب َ / ب ِ دَ ] (مص مرکب ) فریفته شدن :
هرگز به دروغ این فرومایه
جزجاهل و غمر گربه کی شاند.
به حسرت جوانی به تو بازناید
چراژاژ خایی چرا گربه شانی .
هرگز به دروغ این فرومایه
جزجاهل و غمر گربه کی شاند.
به حسرت جوانی به تو بازناید
چراژاژ خایی چرا گربه شانی .