لنتبر
لغتنامه دهخدا
لنتبر. [ ل َ ت َ ب َ ] (ص ) بسیارخواره و کاهل . (صحاح الفرس ) (فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
بر دل مکن مسلط گفتار هر لنتبر
هرگز کجا پسندد افلاک جز ترا سر.
(این ضبط یعنی تقدیم نون بر تاء و تقدیم تاء بر باء از فرهنگ اسدی نخجوانی و صحاح الفرس است ، فرهنگهای دیگر لتنبر (به تقدیم تاء بر نون آورده اند).
بر دل مکن مسلط گفتار هر لنتبر
هرگز کجا پسندد افلاک جز ترا سر.
(این ضبط یعنی تقدیم نون بر تاء و تقدیم تاء بر باء از فرهنگ اسدی نخجوانی و صحاح الفرس است ، فرهنگهای دیگر لتنبر (به تقدیم تاء بر نون آورده اند).