عف
لغتنامه دهخدا
عف . [ ع َ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (آنندراج ). عفعف . عفف . رجوع به عفعف و عفف شود.
- عف کردن ؛ عفعف کردن . آواز سگ کردن :
مژده ٔ عفو برای دل خود خواهد یافت
عاشقت را چو سگ کوی تو عف خواهد کرد.
گر چه که سگ عربده خندان کند
خنده و عف از بن دندان کند.
- عف کردن ؛ عفعف کردن . آواز سگ کردن :
مژده ٔ عفو برای دل خود خواهد یافت
عاشقت را چو سگ کوی تو عف خواهد کرد.
گر چه که سگ عربده خندان کند
خنده و عف از بن دندان کند.