عائل
لغتنامه دهخدا
عائل .[ ءِ ] (ع ص ) از عیل . درویش . نیازمند. ج ، عالَة و عُیَّل و عَیلی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
زنده از تو شاد از تو عائلی
مغتذی بی واسطه بی حائلی .
|| (از عول ) غالب از هر چیزی . || ترازوی مایل . (منتهی الارب ).
زنده از تو شاد از تو عائلی
مغتذی بی واسطه بی حائلی .
|| (از عول ) غالب از هر چیزی . || ترازوی مایل . (منتهی الارب ).