رمکان
لغتنامه دهخدا
رمکان . [ رَ / رُ ] (اِ) موی زهار. (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ) (برهان ). رنبه . (فرهنگ اسدی ). رم . رومه . رنب . (از برهان ) :
رویت به ریشت اندر ناپیدا
چون کیر مرد غرچه به رمکان در.
رویت به ریشت اندر ناپیدا
چون کیر مرد غرچه به رمکان در.