رمک
لغتنامه دهخدا
رمک . [ رَ م َ ] (اِ) رمه . (فرهنگ اسدی )(برهان ). گله ٔ گوسفند و ایلخی اسب و غیره . (برهان ).معرب آن رَمَق است . رجوع به رَمَق شود :
رمک و رمه خواهی و شبان نیزهم
شاد نباشی بدانکه تو نه شبانی (کذا).
پنج هزار اشتر و دو هزار استر دون خر و رمک اسب تازی و دیگر مالها. (تاریخ سیستان ).
رمک و رمه خواهی و شبان نیزهم
شاد نباشی بدانکه تو نه شبانی (کذا).
پنج هزار اشتر و دو هزار استر دون خر و رمک اسب تازی و دیگر مالها. (تاریخ سیستان ).