برماسیدن
لغتنامه دهخدا
برماسیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) لامسه کردن و دست مالیدن و سودن عضو بر عضو دیگر. (برهان ). و رجوع به برماس شود. || پرسیدن و تفتیش کردن . (ناظم الاطباء) :
آنکه او نفس خویش نشناسد
نفس دیگر کسی چه برماسد؟
آنکه او نفس خویش نشناسد
نفس دیگر کسی چه برماسد؟