افزون شدن
لغتنامه دهخدا
افزون شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برکت . زیادت . ازدیاد. نماء. نمو. تمزن . (یادداشت دهخدا). توریم . ارباء. اکرا. اردا. تدریف . (تاج المصادر بیهقی ). ازدیاد. (المصادر زوزنی ). تشفیه . انفشاغ . تطاول . تمزن . کور. شِف ّ. شَف ّ. شفه . (منتهی الارب ) :
گر بپیری دانش بدگوهران افزون شدی
روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین .
که ز کشتن شمع جان افزون شود
لیلیت از صبر چون مجنون شود.
گر بگویم وین بیان افزون شود
خود جگر چه بْوَد که که ها خون شود.
خداوندا گر افزائی بدین حکمت که بخشیدن
مرا افزون شود بی آنکه ازملک تو کم گردد.
گر بپیری دانش بدگوهران افزون شدی
روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین .
که ز کشتن شمع جان افزون شود
لیلیت از صبر چون مجنون شود.
گر بگویم وین بیان افزون شود
خود جگر چه بْوَد که که ها خون شود.
خداوندا گر افزائی بدین حکمت که بخشیدن
مرا افزون شود بی آنکه ازملک تو کم گردد.