26 فرهنگ

گرزش

/garzeš/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. گله؛ شکایت؛ شکوه؛ تظلم: ◻︎ بده داد من زآن لبانت و‌گرنه / سوی خواجه خواهم شد از تو به ‌گرزش (خسروانی: ۱۱۶).
۲. زاری.
۳. توبه.