خشکسار/xošksār/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمبهوت؛ بهتزده؛ سرگردان: ◻︎ چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱: ۳۴۴).