تلمیح
/talmih/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (ادبی) در بدیع، اشاره کردن شاعر در شعر خود به قصه یا مثلی معروف یا آوردن اصطلاح بعضی علوم در شعر، مانند: سِحر سخنم در همه آفاق برفتهست / لیکن چه کند با «ید بیضا» که تو داری (سعدی۲: ۵۷۸).
۲. [قدیمی] نگاه کردن و اشاره کردن به سوی چیزی.
۳. [قدیمی] نگاه گذار کردن به سوی چیزی.
۲. [قدیمی] نگاه کردن و اشاره کردن به سوی چیزی.
۳. [قدیمی] نگاه گذار کردن به سوی چیزی.