26 فرهنگ

بدران

/be(a)drān/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

گیاهی مانند ترب و بسیار بدبو؛ گندگیاه: ◻︎ عیب بدران مکن و هرچه بُوَد نیکو بین / که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار (بسحاق‌اطعمه: مجمع‌الفرس: بدران).