واژگون ـ خمشگراana-campylotropousواژههای مصوب فرهنگستانویـژگـی تـخمـکی که یـکی از رشـتههای آوندی آن خم شده، و از پایۀ بند ناف بهطرف ناحیۀ بن تخمک خورش، که فقط در امتداد سطح پایین خم شده، کشیده شده است و پیکرۀ پایه (basal body) ندارد
واژگون ـ دوسوگراana-amphitropousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تخمکی که یکی از رشتههای آوندی آن خم شده و از پایۀ بند ناف بهطرف ناحیۀ بن تخمک خورش، که دارای خم تند در وسط و در امتداد سطح پایین و بالا است، کشیده شده است و اغلب یاختههای تمایزیافتۀ پیکرۀ پایۀ (basal body) آن در زاویۀ خمش قرار میگیرند
غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
موحدلغتنامه دهخداموحد. [ م ُ وَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مؤحد . کسی که خداوند عالم را یکی می داند و یکی می گوید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقابل مشرک ، آن را گویند که به مرتبه ٔ یگانگی رسیده باشد و از دویی وارسته بود و از همه قیدها گذشته و نظرش از غیر ساقط گشته و یکی گوی و یکی دان و یکی شده ب
گویلغتنامه دهخداگوی . (نف مرخم ) مرخم و مخفف گوینده .- آفرین گوی ؛ آفرین گوینده : که باد آفریننده ای را سپاس که کرد آفرین گوی را حق شناس . نظامی .- آمین گوی ؛ آمین گوینده . کسی
یگانهلغتنامه دهخدایگانه . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) واحد. فرد. یکتا. || بی نظیر. ممتاز. بی مانند : بود مرا خانه ٔ نخست و دوم خوب نیست سوم خانه خوب گرچه یگانه است .
یگانهفرهنگ نامها(تلفظ: yegāne) صمیمی ، همدل ، یک رنگ ، بیهمتا ؛ بینظیر ، تنها ، منحصر به فرد ؛ (در قدیم) یک ، یکی ، واحد .
شایگانهلغتنامه دهخداشایگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی مرکب ، ق مرکب )بطور شایستگی و لیاقت و سزاواری . (ناظم الاطباء). || از روی دولت و توانگری . (ناظم الاطباء).
دیگانهلغتنامه دهخدادیگانه . [ ن ِ ] (اِ) سنگ پشت و خار پشت . (آنندراج ). اما ظاهراً کلمه دگرگون شده ٔ ریکاسه باشد. (یادداشت لغتنامه ).
یگانهلغتنامه دهخدایگانه . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) واحد. فرد. یکتا. || بی نظیر. ممتاز. بی مانند : بود مرا خانه ٔ نخست و دوم خوب نیست سوم خانه خوب گرچه یگانه است .
سبزه ٔ بیگانهلغتنامه دهخداسبزه ٔ بیگانه . [ س َ زَ / زِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) سبزه ٔ خودرو. (غیاث ). سبزه ٔ بی موقع که قابل پیراستن و برکندن باشد. (آنندراج ) : تلاش صحبت آئینه رویی می کند ش