ممتدلغتنامه دهخداممتد. [ م ُ ت َدد ] (ع ص ) کشیده شده و درازشده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). باامتداد و غیرمنقطع : مکیان را عز یکی بد صد شده تا قیامت عزشان ممتد شده . مولوی (مثنوی ).|| دراز. کشیده . طولانی . طویل .
باس ممتدcontinuo, basso continuo, through bass, general bassواژههای مصوب فرهنگستانبخش باسی که در طول قطعه ادامه مییابد و براساس آن هارمونیها، بر روی یک ساز شستیدار یا هر ساز دیگری با قابلیت اجرای آکورد، بهصورت فیالبداهه اجرا میشوند
ریل ممتدcontinuous welded rail, CWR, long welded rail, welded rail, ribbon railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که از جوش دادن چند قطعه ریل استاندارد یا ریل کوتاه به دست میآید
ممتدرلغتنامه دهخداممتدر. [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) کلوخ گیرنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه مَدَر (= کلوخ ) گیرد. رجوع به امتدار شود.
ممتدشلغتنامه دهخداممتدش . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) گیرنده یا رباینده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به امتداش شود.
ممتداتلغتنامه دهخداممتدات . [ م ُ ت َدْ دا ](ع ص ، اِ) ج ِ ممتدة. رجوع به ممتدة و ممتد شود. || مقادیر و کمیات و صور. (اسفار ج 2 ص 127).
ممتدحلغتنامه دهخداممتدح . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از امتداح . ستایش کننده . (آنندراج ). ستاینده . (از منتهی الارب ). ستایش کننده و ستاینده . || زمین یا تهیگاه گشاد و فراخ . (ناظم الاطباء). زمین یا تهیگاه گشاد و فراخ گردنده . (از منتهی الارب ). رجوع به امتداح شود.
امتداد داشتنلغتنامه دهخداامتداد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) کشیده شدن . ممتد شدن . استمرار داشتن . ممتد بودن .
ممتدرلغتنامه دهخداممتدر. [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) کلوخ گیرنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه مَدَر (= کلوخ ) گیرد. رجوع به امتدار شود.
ممتدشلغتنامه دهخداممتدش . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) گیرنده یا رباینده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به امتداش شود.
ممتداتلغتنامه دهخداممتدات . [ م ُ ت َدْ دا ](ع ص ، اِ) ج ِ ممتدة. رجوع به ممتدة و ممتد شود. || مقادیر و کمیات و صور. (اسفار ج 2 ص 127).
ممتدحلغتنامه دهخداممتدح . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از امتداح . ستایش کننده . (آنندراج ). ستاینده . (از منتهی الارب ). ستایش کننده و ستاینده . || زمین یا تهیگاه گشاد و فراخ . (ناظم الاطباء). زمین یا تهیگاه گشاد و فراخ گردنده . (از منتهی الارب ). رجوع به امتداح شود.
باس ممتدcontinuo, basso continuo, through bass, general bassواژههای مصوب فرهنگستانبخش باسی که در طول قطعه ادامه مییابد و براساس آن هارمونیها، بر روی یک ساز شستیدار یا هر ساز دیگری با قابلیت اجرای آکورد، بهصورت فیالبداهه اجرا میشوند
ریل ممتدcontinuous welded rail, CWR, long welded rail, welded rail, ribbon railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که از جوش دادن چند قطعه ریل استاندارد یا ریل کوتاه به دست میآید