عمدیلغتنامه دهخداعمدی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عمد. باتعمد. تعمداً. از روی قصد. رجوع به عَمد شود.
عمدیدیکشنری فارسی به انگلیسیaforethought, conscious, deliberate, intentional, set, studied, voluntary, willful, witting
عمدیفرهنگ فارسی معین(عَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به عمد، از روی قصد و نیت نسبت به عمل و رفتار خود. مق سهوی .
حمدیلغتنامه دهخداحمدی . [ ح َ ] (اِخ ) حمداﷲ. یکی از قدمای شعرای عثمانی است و پسر سلطان العارفین آق شمس الدین میباشد. وی از نژاد شیخ شهاب الدین سهروردی بود. مثنوی های بسیار لطیف و سلیس دارد: یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون ، مولد جسمانی ، مولد روحانی ، قیافتنامه و از همه مشهورتر مثنوی یوسف و زلیخا
حمدیلغتنامه دهخداحمدی . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از قدمای شعرای عثمانی است که در ایاصوفیه بمداحی میپرداخت و نسب خود را بشیخ سعدی شیرازی منتهی میساخت . قصائد و اشعار فراوانی از بر میدانست . (قاموس الاعلام ترکی ).
حمیدیلغتنامه دهخداحمیدی . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از شعرای کشمیر است و در نعت حضرت علی بن ابیطالب (ع ) گوید:مرتضی آنکه شه مسند عالی نسبی است آفتابی است که برج شرفش دوش نبی است .(قاموس الاعلام ).
یحمدیلغتنامه دهخدایحمدی . [ ی َ م َ دی ی ] (اِخ ) سعیدبن حیان ازدی یحمدی بصری . او به قضاوت بلخ رسید و از ابن عباس و جابربن زید و سعیدبن جبیر روایت دارد و عوف اعرابی و دیگران از او روایت کرده اند. (از لباب الانساب ).
حملۀ غیرعمدیaccidental attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای غیرعمدی و بدون طراحی قبلی براثر یک اتفاق تصادفی، مانند نقص فنی در مهار سلاح یا اشتباه انسانی یا فعالیت غیرمجاز کارکنان تحت امر