سابلهلغتنامه دهخداسابله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری بستان و 8 هزارگزی جنوب راه عمومی سوسنگرد به بستان ، این ده در دشت قرار دارد و گرمسیر است . و از آب رودخانه ٔ کرخه مشر
سابلهفرهنگ فارسی عمید۱. راه سپرده؛ راه پاسپرده و مسلوک.۲. رهگذرانی که از راهی میگذرند؛ رهگذران؛ مسافران.
سابلةلغتنامه دهخداسابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) رفته . مسلوک . گویند: سبیل سابلة؛ یعنی طریق مسلوک . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). سپرده شده از راه . (شرح قاموس ). راه پا سپرده و بسیار مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: مرالقوم فی السابلة؛ ای الطریقه المسلوکة. (ترجمه ٔ قاموس ). || (اِ) راهگذ
سابله سورسارتلغتنامه دهخداسابله سورسارت . [ ل ِ ] (اِخ ) قصبه و کرسی کانتن سارت در فرانسه که در کنار رودخانه ٔ سارت و در محل تلاقی آن با دو نهر ارو و وژ در 24 هزارگزی شمالی فلش واقع است و پل زیبائی از مرمرسیاه ، و قلعه ای بالای آن ، و گردشگاههای زیبا، راه آهن ، و تجار
سابله سورسارتلغتنامه دهخداسابله سورسارت . [ ل ِ ] (اِخ ) قصبه و کرسی کانتن سارت در فرانسه که در کنار رودخانه ٔ سارت و در محل تلاقی آن با دو نهر ارو و وژ در 24 هزارگزی شمالی فلش واقع است و پل زیبائی از مرمرسیاه ، و قلعه ای بالای آن ، و گردشگاههای زیبا، راه آهن ، و تجار
وطاءةلغتنامه دهخداوطاءة. [ وَ طَ ءَ ] (ع اِ) راه پاسپرده ٔ بسیار مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سابله . (اقرب الموارد). راه پاسپرده و لگدکوب شده . (ناظم الاطباء). || مسافران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سابلةلغتنامه دهخداسابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) رفته . مسلوک . گویند: سبیل سابلة؛ یعنی طریق مسلوک . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). سپرده شده از راه . (شرح قاموس ). راه پا سپرده و بسیار مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: مرالقوم فی السابلة؛ ای الطریقه المسلوکة. (ترجمه ٔ قاموس ). || (اِ) راهگذ
شلههلغتنامه دهخداشلهه . [ ش َ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش هویزه ٔ شهرستان دشت میشان . سکنه 600 تن . آب آن از نهر سابله . محصول عمده ٔ آنجا غلات . راه آن ماشین رو و صنایع دستی زنان حصیربافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دفارلغتنامه دهخدادفار. [ دَف ْ فا ] (اِخ ) دهی از بخش بستان شهرستان دشت میشان . سکنه ٔ آن 800 تن . آب آن از رودخانه ٔ کرخه (نهر سابله ) و محصول آن برنج و لبنیات است . ساکنین این ده از طایفه ٔ عشایر سواعد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir
شطعلیلغتنامه دهخداشطعلی . [ش َ ع َ ] (اِخ ) دهی از بخش هویزه ٔ شهرستان دشت میشان . آب آن از نهر سابله است . سکنه ٔ آن 650 تن و محصول آنجا لبنیات و صنایع دستی زنان حصیربافی می باشد. راه آن اتومبیل رو است . در نزدیکی این آبادی امام زاده ابوالخفار واقع است . (از
سابله سورسارتلغتنامه دهخداسابله سورسارت . [ ل ِ ] (اِخ ) قصبه و کرسی کانتن سارت در فرانسه که در کنار رودخانه ٔ سارت و در محل تلاقی آن با دو نهر ارو و وژ در 24 هزارگزی شمالی فلش واقع است و پل زیبائی از مرمرسیاه ، و قلعه ای بالای آن ، و گردشگاههای زیبا، راه آهن ، و تجار